از ادبیـات و فرهنگ عامـیانـه – که تا فلسفه زبان
لالی امبلی
Herder , Johann Gottfried 1744 – 1803
هردر ، متن شعر ترکی مکده گوته نویسنده ، فیلسوف زبان و تاریخ درآلمان، با عشق بـه گردآوری :ادبیـات شفاهی، عامـیانـه،مردمـی، و فرهنگ فولكلوری، مـیگفت كه جای ادبیـات، همچون آثار جاودانی هومر، درون كتابخانـه و كتابفروشی نیست، بلكه درون قلب و گوش مردم است. متن شعر ترکی مکده گوته اوفرهنگ فولكلوری شفاهی را “صدای مردم درون ادبیـات“ نامـید و خواهان یك جهانوطنی مـیهن پرستانـه دمكراتیك درون كوششـهای روشنگرانـه شد. متن شعر ترکی مکده گوته نظرات او پیرامون: متن شعر ترکی مکده گوته زبان،طبیعت، و تاریخ، بعدها تعثیر مـهمـی روی افكار رمانتیك ازخودبجاگذاشتند. اویكی از نظریـه پردازان “ توفان و خشم“؛ یعنی شورش ادبی جوانان، درون ادبیـات كلاسیك آلمان بود.
وی با عشق بـه جمع آوری سیستماتیك ادبیـات و فرهنگ درزمان خود، مـیگفت كه كیفیت آنان بدتر از ادبیـات مدرن نیست . و برای نخستین بار بـه انتشار “گلچینی ازادبیـات خلقها و جهان“ پرداخت، ادبیـات شفاهی كه قرن ها درسایـه ادبیـات كلاسیك و “عروضی“ قرارگرفته بودند. هردر، بین ادبیـات هنری و ادبیـات طبیعی ،فرق قائل شد. ادبیـات طبیعی درنظر او آینـه احساسات خلق – و ادبیـات هنری، محصول قوانین بوطیقایی اهل ادب هستند. و بااشاره بـه حقیقت بودن ترانـه های مردمـی،آنان را بخشی از حقیقت فرهنگی دانست. وی مـیگفت روشنفكر و خواننده حتما صفات خاص فرهنگ هر خلقی را با احترام بپذیرد.
هردر با اشاره بـه سنت عصر روشنگری، روشنفكر را معلم خلق مـیدانست وبا انتقاد و تسویـه حساب با تئوری های كلاسیك یونان باستان، خلاف سلیقه محافل فرهنگی حاكمان و دربار، وارد فعالیت های اجتماعی گردید. و مـیگفت كه انسان از نظر طبیعی با كمك زبان بـه موجودی اندیشمند تبدیل شده هست و با كمك زبان: احساس، معنی، و عقل انسانی، بـه وحدتی برادرانـه مـیرسند. اوزبان را تنـها رسانـه شناخت جهان به منظور انسان دانست. این ادعای او موجب آغاز تحقیق زبان درون قرن 19 گردید . ودرقرن بیست، فلسفه تجزیـه و تحلیل – وفلسفه ساختارگرایی، فلسفه زبان هردر را به منظور شناخت جهان مورد مركز توجهات خودقرار دادند. هردر مـیگفت كه فیلسوف نباید بلندگوی قشرحاكم، بلكه نماینده فرهنگی و فكری قشر روشنفكران باشد. به منظور او دیگر تحسین و تشویق اشراف مـهم نبود بلكه نظر انتقادی همفكران درجامعه فرهنگی كه محدود بـه قشر و گروهی نبودند، مـهم بود. او ایده تحولات تاریخی رادرادبیـات مـی جست و نقش منتقدین ادبی را مـهمترین نقش مـیان سایر روشنگران دانست . او، عقلگرایی انسان را بـه سبب قوانین منطقی طبیعت مـیدانست، چون انسان نیز درون نظر او بخشی از طبیعت هست .
هردر ازطریق كانت با روسو كه گفته بود تمام انسانـها ازنظرطبیعی قادر بـه دسترسی بـه شناخت هستند، آشنا شد. غیر از روسو، كانت، هامام، لسینگ ، نیز روی روشنگری او تعثیر گذاشتند . وی درفرانسه شخصا با دیدرو و محفل دائرت المعارف نویسان آشنا شده بود.ازنظر ادبی او زیر تعثیر لسینگ و نینكلمن هست و با اشاره بـه گوته ،گفته بود كه حتما در ارزش گذاری نسبت بـه آثار شكسپیر تجدید نظر نمود. فلسفه تاریخ هردر باتكیـه بر اسپینوزا، گرچه دارای عناصر ماده گرایی و جدلی هست ولی درنـهایت ایده آلیستی بجا ماند. او ضد فلسفه ذهنی فیشته و استتیك فرمالیسم كانت گردید.انتقاد او ازكانت باعث شد كه درمـیان روشنفكران آنزمان طرد و تنـها گردد و چون نظراتش نتوانستند درفلسفه سیستماتیك جایی بیـابند، او اغلب بـه تكرار افكار فلسفی پیشین خود مـی پرداخت. او تئوری شناخت عینی و ذهنی كانت را بی اساس دانسته و به طرح آندو درون یك “مفهوم طبیعی“ پرداخت. ازاین طریق او یكی از پایـه گذاران رمانتیك نیز بشمار مـی آید؛ رمانتیكی كه بر ایده آلیسم آلمانی بناشده بود.
هردر، تاریخ بشر را جریـان و پروسه ای زنده مـیدانست، پروسه ای كه درون طول آن، انسان بـه بلوغ فكری مـیرسد. یكی از كشف های مـهم عصر روشنگری این بود كه سیر تاریخ را محكوم بـه پیشرفت وترقی بحساب مـی آورد. تصور هردر ازترقی انسان، نـه تنـها درماهیت ماتریـالیستی است، بلكه روشنگرانـه نیز مـیباشد، گرچه او مثل غالب روشنفكران آلمانی زمان خود، مرحله رادیكال انقلاب فرانسه را رد مـی نمود. وبا تكیـه بر ایده آلهای یونان باستان، مـهمترین معیـار انسان بودن را، انسانیت او دانست. هردر، غیر از تقاضای پیشرفت اجتماعی، صلح را به منظور نسل بشر غیرقابل اجتناب مـیدانست. مورخین چپ مـینویسند كه “هردر“ گرچه متفكری هست مذهبی، ولی وی از موضع ضد جامعه فئودالی و ضد نارسایی های سیـاسی، دست بـه افشاگری زد. او نـه تنـها خواهان حق تعیین سرنوشت خلقهای مختلف جامعه بود، بلكه درصورت نیـاز، انقلابی را قانونی بحساب مـی آورد. هردر پایـه گذار اصول فلسفه تاریخ بشر نیز است. بعدها تاریخ گرایی رمانتیك و علاقه بـه سدههای مـیانـه، با كمك نظرات او رونق گرفت . و هگل و ماركس مجبور شدند با رمانتیك های هوادار او بـه مبارزه بپردازند.
از جمله آثار هردر: پیرامون ادبیـات جدید آلمان. جنگل های انتقادی، بحثی پیرامون آغاز زبان، صدای خلق ها درون ترانـه های مردمـی، ایدههایی پیرامون تاریخ انسانیت، درباره اشعار خلقهای قدیم، پیرامون ادب و هنر آلمانی، نظراتی درباره فلسفه و تاریخ بشر، نامـه هایی به منظور تقاضای انساندوستی، سید یـا بازتولید حماسه قرون وسطایی از اسپانیـا. مجموعه آثار 45 جلدی هردر بین سالهای 1803 و 1744 درآلمان منتشر شدند.
پیرامون بیوگرافی او مـیتوان گفت كه یوهان گاتفرید هردر- بین سالهای 1744 که تا 1803 درآلمان زندگی نمود . او غیر از ادبیـات كلاسیك یونان كهن و ادبیـات جدید آنزمان آلمان ،در دانشگاه بـه تحصیل : ادبیـات، فلسفه، و الاهیـات پرداخت و در شـهر فرهنگی وایمار درون شرق آلمان، با كمك گوته شغلی درون دربار حاكم آنزمان یـافت . امروزه هردر را یكی از فیلسوفان زبان درون اروپا بشمار مـی آورند.
gouli@noavar.com
www.yenises.org
- کتاب دده قورقود:
کتاب دده قورقود کـه از شاهکارهای ادبی-فولکوریک جهانی است،از یک مقدمـه و 12 داستان تشکیل شده است.داستانـها بـه نثر و نظم نوشته شده هست و درون خلال آنـها انواع مختلف آثار ادبی شفاهی مانند بایـاتی،نغمـه،ضرب المثل و حتی مرثیـه دیده مـیشود.اثری حماسی هست و هر کدام از داستانـها درباره دلاوریـها و ماجراهای دل انگیز یکی از قهرمانـها ساخته شده است.معهذا هر 12 داستان با یکدیگر نیز ارتباط دارند.در این داستانـها جسارت و مردانگی و قهرمانیـها و عادات و معیشت و عقاید ترکان اغوز شرح داده شده و وطن خواهی و مـهمان دوستی و محبت مادر و فرزند و حرمت زنان و خصلتهای انسانی ستوده شده است.داستانـها از قسمتهای منثور و منظوم تشکیل شده و نثر داستانـها ساده و به زبان مردم است.اشعار داستانـها درون حدود دو هزار بیت هست و سی درون صد کتاب را تشکیل مـیدهد.این اشعار را اوزانـها (شعرای خلق کـه امروز بـه آنـها عاشیق مـیگویند)سروده و همراه ساز آنـها (قوپوز) با آهنگهای آذری خوانده مـیشود.دو قسمت نثر و شعر داستانـها بـه دنبال یکدیگر مـیایند.این داستانـها مانند آئینـه ای تمام نما فرهنگ عامـیانـه یـا فولکلور این اقوام را درون طول تاریخ نشان مـیدهد.
مقدمـه کتاب بعدا و به قلم گردآورنده داستانـها نوشته شده و نثر آن با متن داستانـها متفاوت است.نویسنده کتاب و تاریخ آن معلوم نیست.ظاهرا کتاب درون نیمـه دوم قرن 15 تدوین شده است،ولی تاریخ و وقایع داستانـها قدیم تر است.خود اینجناب با درون نظر گرفتن تحقیقات دانشمندان بـه این نتیجه رسیده ام کـه این داستانـها درون آذربایجان و شرق آناطولی و با الهام از وقایع تاریخی ساخته شده است.منتها ریشـه آنـها که تا آسیـای مـیانـه مـیرسد.از نظر خصوصیـات زبانی مربوط بـه زمانی هست که هنوز ترکی آذربایجانی از ترکی آناطولی جدا نشده بود.یعنی،همانطور کـه در مقدمـه کتاب ذکر شده بـه لهجه اغوز نوشته شده است(کتاب دده قورقود علی السان طایفۀ اغوزان)معهذا بیشتر ویژگیـهای ترکی آذری درون مرحله تشکیل
را درون خود حفظ کرده است.اسامـی جاهائیکه بعنوان محل وقوع حوادث و داستانـها آمده (گنجه،بزدعه،قلعه الینجه،گویجه گولی یـا دریـاچه گویجه،درشام و دربند) مربوط بـه آذربایجان هست ولی از شـهرهای شرقی آناطولی (طرابزون،بایبورد و ماردین) هم بنام شـهرهای همسایـه کافر یـاد شده کـه مـیتواند درباره تاریخ وقوع حوادث نیز اطلاعات تقریبی بما بدهد.با این ترتیب این وقایع مربوط بـه زمانی هست که هنوز این شـهرها از طرف ترکان سلجوقی (اغوزها) فتح نشده و سکنـه شان بدین اسلام درنیـامده بودند،یعنی قرن 12 مـیلادی و یـاقبل از آن.به نظر پروفسور و.و.بارتولد مستشرق معروف روسی کـه عمری را درون تحقیق دده قورقود گذرانیده و همچنین پروفسور م.ارگین استاد ادبیـات ترکی دانشگاه استانبول ،حوادث اصلی داستانـها درون آذربایجان رخ داده است.
از این اثر دو نسخه خطی یکی درون کتابخانـه درسدن آلمان و دیگری درون کتابخانـه واتیکان موجود است.نسخه واتیکان بعدا پیداشده و ناقص است.هر دونسخه بـه حروف عربی نوشته شده است.کتاب دده قورقود بـه زبانـهای مختلف ترجمـه و چاپ شده است.در ترکیـه و جمـهوری آذربایجان هم عین کتاب و هم بـه حروف لاتین و سیریلیک بـه دفعات چاپ شده و مورد بررسی علمـی دانشمندان اروپایی (دیتس و فیشر) و روسی (بارتولد) و ترکیـه(اورخان شائق،محرم ارگین) و آذربایجان (حمـید اراسلی،دمـیرچی زاده،جمشیدوف)قرار گرفته است.
در ایران سهند(ب.قراچورلو)شاعر فقید آذربایجان داستانـها را بـه شعر سروده و قسمت اول آن را علی رغم ممنوعیت رژیم پهلوی درون دوجلد بنام سازیمـین سوزو (سخن ساز من)چاپ کرده است.بعد از انقلاب کتاب دده قورقود با املاء امروزی از طرف م.ع.فرزانـه چاپ شده و در مجله وارلیق نیز اینجناب دو مقاله درباره دده قورقود نوشته ام.(دکتر جواد هیئت، ادبیـات شفاهی خلق اذربایجان،وارلیق،تابستان 1360)
ترجمـه فارسی دده قورقود نیز از ترجمـه های انگلیسی و امریکایی بـه نامـهای بابا قورقود و حماسه دده قورقود چاپ شده است(بابا قورقود ،جفریل ویس،ترجمـه فریبا عزب دفتری و محمد حریری اکبری،نشر ابن سینا،تبریز 1355) و (انار،حماسه ددهقورقود ، ترجمـه ابراهیم دارابی ،نشر نوپا،تهران،1355)
دده قورقود کـه این کتاب بـه نام اوست و در همـه داستانـها حاضر بوده و در اخر هر داستان وارد صحنـه مـیشود و داستان را با سخنان نغز و پند آمـیز خود بـه پایـان مـیرساند یکی از اوزان ها و در عین حال ریش سفید و دانا و مصلحت اندیش قبیله اغوز است.
دیتس ، دانشمند آلمانی ، ترجمـه داستان تپه (هیولای یک چشم)را بـه آلمانی منتشر ساخته و آن را با اودیسه هومر مقایسه کرده و نظر داده هست که هومر درون سرودن اودیسه از این داستان کهن کـه بعدها درون بخشی از کتاب دده قورقود جای گرفته بهره جسته یـا دست کم از مضمون آن باخبر بوده است.در داستانـهای دده قورقود زنان منزلتی بالا و همطراز با مردان دارند.در این داستانـها خانواده تک زوجی(مونوگام) هست و یکی از راه و رسم انتخاب همسر هماورد بودن و پسر درون اسب سواری و تیر اندازی و و شمشیر زنی و کشتی و جنگاوری است.
از نظر دستوری دده قورقود درون حدود 90 درصد با زبان معاصر آذری مطابقت مـینماید.در ضمایر و قیود و حروف ربط درون طول هشتصد سال سیر تکاملی ،بعضی تغییرات پدید آمده است،بعضیـها متروک و بعضیـها هم هنوز عینا بکار مـیرود.مثلا "بن" بـه "من" ،"قانقو" بـه "هانگی"، قاچان بـه "هاچان"،"اول" و "شول" بـه "او"(اغلب این واژه ها که تا اواخر قرن 18 نیز درون آثار شعرا بکار مـیرفت.) "بیرله" بـه "ایله"، "کیبی" بـه "کیمـی" و "آوه ت"تبدیل بـه بلی (عربی) شده است.
از نظر لغوی نیز کما وبیش تفاوتهایی با زبان معاصر درون آن دیده مـیشود.لغات خارجی هم بسیـار کم دارد مثلا درون تمام کتاب 350 کلمـه عربی و 136 کلمـه فارسی هست کـه اغلب اصطلاحهای مذهبی و جنگی است.کلمات ترکی یـا عینا درون زبان امروزی بکار مـیرود ،یـا تغییراتی درون آنـها رخ داده، و یـا اینکه بکلی متروک شده اند.
در دده قورقود کلمات مترادف زیـاد، و اغلب با هم بکار رفته است.در بعضی جاها کلمات مترادف هر دو ترکی ولی مربوط بـه لهجه های مختلف است.مانند"ائت،قیل="و"دئه،سؤیله،آییت،دگیل=بگو""اسن،ساغ=سالم"،"قیزیل،
آلتون=طلا"و"گئتمک،وارماق=رفتن"و"ییگیت،آلپ،جلاسون،آره ن،اؤوره ن=قهرمان"،"یـاقشی،یـاخشی،ائیو،ییک=خوب"و"توی،دوگون=عروسی" و نظایر اینـها.در برخی موارد یکی از کلمات مترادف ترکی و دیگری عربی یـا فارسی هست که با هم بکار رفته اند مانند:آغیر و عزیز،یـازی و یـابان،اوچماق و بهشت،ایـاق و صراحی ،ساواش و جنگ ،تانری و الله، و نظایر اینـها.
این قبیل کلمات نشان مـیدهد کـه اولا زبان دده قورقود زبان خالص قبیله اغوز نیست بلکه امـیخته ای از زبانـهای قبایل اغوز و قبچاق و ترکان شرقی است،یعنی زبان ترکی آذری درون مرحله تشکیل هست و بکار بردن کلمات عربی و فارسی با کلمات مترادف ترکی نشانگر آن هست که درون این دوره کلمات عربی و فارسی تازه وارد زبان مردم شده و هنوز به منظور همـه قابل فهم نبوده و لذا همراه با کلمات هم معنای ترکی بکار رفته است.این قبیل کلمات کـه بیشتر از راه نفوذ دولتی و مذهبی و عرفان و ادبیـات وارد ترکی شده بعد از مدتها جای کلمات ترکی را گرفته و در دوره های بعدی مستقلا بکار رفته است.
از :دکتر جواد هیئت،سیری درون تاریخ زبان و لهجه های ترکی،نشر پیکان .
http://yeni.persianblog.com
نصير باکويی:
اين شاعر درون اواخر قرن ۱۳ و اوايل قرن ۱۴ ميلادي درون باكو بوده و با غازان خان و سلطان محمد الجاتيو معاصر بوده است.اولجاتيو بعد از انكه بـه جاي برادر بـه تخت نشست بـه باكو رفت و اهالي ان را از بعضي مالياتها معاف و اباداني كرد.نصير باكويي بـه اين مناسبت مخمس زير را سرود كه از نظر نمونـه زبان تركي اذربايجاني نقل ميشود:
زار كؤنلوم! تانرينا قيلغيل ثنا ايمان ايلن
بولدو رؤونق دين و ايمان طاعت-ى سوبحان ايلن
طاعت-ى سوبحان بيزه فرض اولدو جسم و جان ايلن
شوكر اولا شول حاققا كيم بىمونتها ائحسان ايلن
سرفراز ائتدي بيزي اولجايتو تك سولطان ايلن
ترك ائديب شيرك و چليني٫ گلدي تانرينغا طرف
دين-ى ايسلامي قبول ائيله دي اول خير الخلف
يئنگي ايسلام بولدو٫ وئردي دين-ى ايسلامغا شرف
اولدو كينـه اوخونا ايسلامين اعداسي هدف
ياندي نئيران-ى حسدده آتش-ى سوزان ايلن
شفقت-ي عدل ايله آچقاي مولك-ى ايسلامغا ليوا
بولدو قوووت دؤولت و دين-ى موسلمان برملا
لوطفونو هر بير مكاندا ائيله دي بذل و عطا
بيزه ده فئيضيني شاميل قيلغان اول خان-ى سخا
هيممتين گلتوردو ايظهارا سر و سامان ايلن
شـهريميز نففاته آدين گرچه آلغاي خلق آرا
شيمدي زرخاني بولوپ بولغاي قاموسوندان روا
پرتوو-ي مئهر-ى جلادان وئردي باكويا جلا
گئتدي ظولمت٫ بولدو رؤوشن دين و دؤولت موطلقا
سايه-يى عدل-ى شـهنشـه مولكو دربان ايلن
پادشاه-ى كيشور-ى مئهر و عدالت برقرار
كيشور-ى بيچارگانا لوطفونـه قيلغاى گوذار
تيغ-ى نوصرتين موخاليف سددينـه چكدي حيصار
ائيله دي مغلوب اولان اعدا يئريني فرق-ى دار
باطيلي باطيل٫ حاقي حاق ائيله دي قورآن ايلن
سلطنت تختينـه يئتگج عقل و تدبير ائيله دى
آيه-يى عدلى بيانا چكدى٫ تقرير ائيله دى
طرح-ى مئعمارى تؤكوب ويرانى تعمير ائيله دى
هيممت-ى شاهانـه سى هر يئرده تكثير ائيله دى
خانـه لر آباد قيلدى امر ايلن٫ فرمان ايلن
ايسم-ى پاكىدير خودابنده٫ اؤزو هم بنده دير
كؤوكب-ى ايقبالي عالي٫ طاليعي فرخونده دير
شؤوكتيندن هر قيه دوشمنلري شرمنده دير
بؤيله بير عالي هيمم سولطان-ى عاديل قاندادير؟
هر زمان مشغول بولسون مولكده عومران ايلن
تيغ-ى عالمگير ايله فتحيني مورداد ائيله دي
قاندا موشريك بولديسا ايسلاما مونقاد ائيله دي
روح-ى آبغون خاني ياد-ى خئير ايله شاد ائيله دي
الحق اول شاه-ى جهان شاهلار آرا آد ائيله دي
فتح-ى بي آرام ايلن٫ هم لوطف-ى بي پايان ايلن
بايراق-ى ايسلامي اعلا قيلماغا آماده دير
داد ائدر كيم داد قيلسا٫ دادا چون ديلداده دير
بي نصيب اولماز او كس كيم پايينا اوفتاده دير
آفرين اول شاها كيم حققا هولاكوزاده دير
زرده حاتم٫ زوردا همتاىدور خاقان ايلن
مؤحترم بولغاي مساجيد هم زييارتگاهلار
پايمال اولغاي قامو بوتخانالار٫ گومراهلار
آچيليب خالقين اوزونـه باغلي قالقان راهلار
فخر ائلر بو شاه ايله الحق گدالار٫ شاهلار
حؤكمونو جاري قيلير ايران ايلن٫ توران ايلن
نامينا كيشورگوشاليق يازدي ازلدن دبير
حيفظ ائده ظل-ى عينايتده خوداوند-ى قدير
شـهريميز بير آسوماندير٫ شاهيميز ماه-ى مونير
شول هونر ماهينى ائيلر مدح٫ باكويى نصير
هر زمان چيني كؤنولدن طبع-ى دورر افشان ايلن
ترجمـه:
اي دل زار من خدايت را با ايمان سپاس دار/دين و ايمان با اطاعت سبحاني رونق يافت/طاعت سبحان از جان و دل بر ما واجب شد/شكر و سپاس خداوندي را كه با نـهايت احسان/ما را بـه وجود اولجاتيو سر افراز كرد/شرك و ساغر را ترك نموده بسوي خداوند امد/دين اسلام را آن خير الخلف پذيرفت/تازه بـه اسلام گرويد بـه اسلام مشرف شد/دشمنان اسلام هدف تير كينـه قرار گرفتند/ و در جهنم حسد بـه اتش كينـه سوختند/از عدل و شفقت درون ملك اسلام لوايي بر افراشت/قوت دولت و دين مسلمان اشكار شد/از لطف خود درون هر جا بذل و عطا نمود/ان خان سخا فيض خود را شامل ما هم نمود/اظهار همت او بـه ما سر و سامان داد/اگرچه نام شـهر ما نفاته بود درون نزد خلق/اكنون از ديگر شـهرها فراتر رفته و زر خاني خان زر گرديده/از پرتو مـهر جلا باكو جلا يافت/ظلمت بر رفت دين و دولت بروشنايي مطلق رسيد/تيغ نصرتش بـه سد مخالف حصاري كشيد/جاي دشمنان مغلوب را درون بالاي دار قرار داد/با قران حق را حق و باطل را باطل نمود/اسم پاكش خدا بنده و خودش هم بنده است/كوكب اقبالش عالي و طالعش فرخنده است/از شوكت او دشمنانش شرمنده اند/چنين پادشاه با همت عالي درون كجا ديده شده/كه هر زمان مشغول عمران و آبادي درون ملك است/در مرداد با تيغ عالمگيرش فتح نمود/
هر جا مشرك بود بانقياد اسلام درون اورد/با ياد خير روح ابغون خان را شاد كرد/الحق آن شاه جهان درون ميان شاهان نام اور شد/با فتح بي ارام و لطف بي پايان خود/براي اعتلاي پرچم اسلام اماده است/هر كه داد بخواهد دادش را ميدهد چون دلداده داد است/كسيكه بـه پاي او بيافتد بي نصيب نميماند/آ فرين بر آن شاهيشكه الحق هلاكو زاده است/در زر همتاي حاتم و در زور همتاي خاقان است/مساجد و زيارتگاهها را محترم ساخت/همـه بتخانـه ها و گمراهان پاي مال شدند/راههايي كه بروي مردم بسته بود باز شد/الحق با اين پادشاه گداها و شاهان افتخار ميكنند/حكمش را درون ايران و توران جاري ميسازد/ديروز از روز ازل بنام او كشور گشايي را نوشت/خداوند توانا درون سايه عنايت خود او را حفظ كند/شـهر ما اسماني هست و شاه ما ماه منير/نصير باكويي آن شاه هنر را مدح ميكند/هر زمان از ته دل با طبع درون افشان/
در اين شعر علاوه بر انكه كلمات كتاب دده قورقود مانند شول(او) بولدي(شد) قمو(همـه) قنده (كجا) بكار رفته هست لغات و ويژگيهاي گرامري تركي شرقي هم بيشتر جلب توجه ميكند مانند:اسلامغا آچكاي آلغاي بولغاي و يئنكي.علت اين امر مـهاجرت تركان شرقي (اويغور) با مغولها بـه اذربايجان و اميزش لهجه انان با لهجه هاي اغوز -قبچاق براي تشكيل زبان تركي اذربايجاني است.
منبع:سيري درون لهجه هاي تركی
نسخه کامل شعر از آقای مـهران بهاری دريافت شد.
به منظور حفظ نظم و پيوستگي مطالب مربوط بـه ادبيات ترك ٫ بخش ترانـه هاي تركي بـه وبلاگ جداگانـه ای بـه نام kral رجوع كنيد.
http://yeni.persianblog.com
قاضی ضریر:
مصطفی ضریر فرزند یوسف از بزرگترین شعرای آذری قرن چهاردهم مـیلادی است.در ارزروم بـه دنیـا آمد و چون کور مادر زاد بود لقب ضریر انتخاب کرد.او با استعداد و حافظه فوق العاده ای کـه داشت زبان و معارف اسلامـی را درون حد عالی فرا گرفت و قاضی شـهر شد.به سبب اشعارش،غیر از آسیـای صغیر، درون سوریـه و مصر نیز شـهرت بـه هم رساند.در 1377 (779هجری) بـه مصر رفت و در دربار ترکان مملوک بـه حضور ملک منصور علی راه یـافت و مدتی مقرب و مونس سلطان بود و به خواست وی سیرت نبی را بـه ترکی ترجمـه کرد.این اثر بـه شعر و نثر هست و درون مقدمـه آن چنین مـینویسد:
بو کتاب کیم رسولون سیرتی کتاب دیر،عرب دیلیندن تورک دیلینـه نـه سبب دن ترجمـه اولدو غونی بیلدورور.ضریر آییدور:اول ییل ایچینده کیم رسولون هجرتینـه یدی یوز یئتمـیش دوقوز اولمـیشیدی ضریره مصر سفری روزی اولدی.چون مصر شـهرونـه گلدی دیلهاول ایدی کیم مصر ملکینـه یئتیشـه،ملوک حضرتینـه یول بولا،یـا سلطانلار صحبتینـه لایق اولا...مسکن ضریر فقیر حقیر ،اول سعادتلو ملکون صحبتینـه،سوز سویله مک سببدن یول بولدی.کلمات برکاتیندان اول حضرته تقرب حاصل اولدی.زیرا سوز کیشی نون اگرچه گوزی یوخدور و گورکی اوکسوکدور،اما حافظه قاتی اولور.سوزی کونلونده جمع ائیله مگه قوتی اولور.ضریر سوز سؤیله ییجک داتلو سؤیلردی قوتلو،معرفتلو سؤیلردی.نظم و نثر سؤیله مکده عبارتی خوبدی،خلایق آنون سؤزینی دینله مگه عظیم رغبت ائدرلردی.بیش ییل اول پادشاهون حضرتینده ضریر،هر گئجه مجلس ائیله دی.
ترجمـه:
این کتاب کـه کتاب سیرت رسول هست سبب ترجمـه ی آنرا از عربی بـه ترکی بیـان مـیکند،ضریر مـیگوید:در سالی کـه از هجرت رسول 779 گذشته بود سفر مصر نصیب ضریر شد.وقتی بـه مصر آمد مـیخواست بـه حضور شاه مصر برسد و لایق صحبت سلاطین باشد.وقتی بـه مصر آمد مـیخواست بـه حضور شاه مصر برسد و لایق صحبت سلاطین باشد.ضریر مسکین ،فقیر حقیر،به سبب سخن گفتن بـه صحبت آن پادشاه سعادتمند راه یـافت و از برکات کلمات بـه آنحضرت تقرب حاصل نمود زیرا آدم نابینا اگرچه کور هست و بینائی کم دارد ولی حافظه اش قوی هست و مـیتواند کلمات را بـه خاطر بسپارد.ضریر وقتی سخن مـیگفت سخنانش شیرین و قوی و با معرفت بود.عبارت او درون نظم و نثر خوب بود.مردم به منظور شنیدن سخنان او رغبت عظیم نشان مـیدادند.ضریر پنج سال درون خدمت آن پادشاه هر شب مجلس داشت.
سپس از زبان پادشاه چنین مـیگوید:
گل ای گؤز سوز، منـه بیر سیره سؤیله
کیم آندا صورت و هم سیرت اولسون
هم آندا علم آنیلسون عدل انیلسون
ایچینده معنی و معرفت اولسون
بیزه اگلنجه اولسون دینله مکده
یوره گوموزه داخی قوت اولسون
ترجمـه:بیـا ای نابینا سیره ای به منظور من بگو/که درون آن هم صورت و هم سیرت باشد/در آن از علم و عدل یـادی بـه مـیان آید/در آن معنی و معرفت باشد/در مواقع گوش سرگرمـی باشد/و به منظور دلهایمان هم قوت باشد.
ضریر سیرت نبی را درون سال 1388(=790 هجری قمری) تمام کرد ولی درون این موقع ملک منصور مرده بود.ضریر بعدا بـه حلب رفت و در آنجا تاریخ فتوح الشام را بـه نام امـیر چولپان نایب الحکومۀ حلب،از عربی بـه ترکی ترجمـه نمود.
اولین اثر ضریر منظومـه مثنوی قصه یوسف هست که با وزن فاعلاتن،فاعلاتن،فاعلات درون 2120 بیت سروده هست و درون بین قطعات مثنوی غزلهایی بـه چشم مـیخورد.مثلا از زبان زلیخا چنین آمده:
بودور اول عشقیله کونلوم اگله ین
جانوم ایچینده کی سلطانوم بنوم
بودور اول کونلو مو یغما ائیله ین
جانوم اولسون اونا قربانوم بنوم
بودور اول سلطان خوبان جهان
کیم بنـه گوستردی سبحانوم بنوم
ترجمـه:
این هست آنکه با عشقش دلم خوش است/در جانم سلطان من است/این هست آنکه دل مرا یغما کرده/جان بـه قربان او باد/این هست آن سلطان خوبان جهان/که خداوند سبحان بـه من نشان داد.
بعد بـه مثنوی ادامـه مـیدهد:
قصد قیلدی پنجره دن کند وزین
کیم سالایدی یوسف آردینا اوزین
تُوردی یئریندن نگار آشفته وار
کندوزین قیماق دیلردی آشکار
تایـالاردو تدیلر اول دم دلبری
عاشق اولانلاردان اولور دل بری
ترجمـه:
قصد کرد کـه خودش را از پنجره /به دنبال یوسف بیـاندازد/نگار آشفته احوال از جای برخاست/و آشکارا قصد جان خود مـیکرد/دایـه ها درون آن دم دلبر را گرفتند/مـیدانید کـه عاشقان از دل بری هستند(دل از دست داده اند)
در قسمت آخر، داستان ازدواج یوسف و زلیخا بدینسان شرح داده شده:
دوز دولر گردک ایچون کؤشرای
ه گلدی ارقامویوخسول وبای
هر یـانا دان دوز دیلر سماع
هم زلیخا-یوسف ائده اجتماع
ترجمـه:
برای (حجله عروس) قصر و سرای ساختند/همـه مردان از فقیر و غنی بـه درآمدند/در هر طرف سماع برپا ساختند/تا یوسف و زلیخا اجتماع کنند.
در آخر منظومـه تاریخ نگارش آن 768 هجری بیـان شده است.
مـهمترین اثر ضریر سیرت نبی هست و همانگونـه کـه گفته شد از قسمتهای منثور و منظوم تشکیل شده و نثر آن ساده و طبیعی است.کلمات آن از زبان مردم گرفته شده و بهترین نمونـه نثر ترکی آذری درون قرن چهاردهم است.زیباترین قسمت منظوم درباره مولود نبی هست که بزودی درون آسیـای صغیر و بالکان و در مـیان ترکان رواج یـافته و برای نوشتن "مولودها" سر مشق قرار گرفته است.
هیچیک از سه اثر ضریر هنوز چاپ نشده و نسخه های خطی آن درون کتابخانـه دانشگاه استانبول موجود هست .در اشعار و نثر ضریر هم کلماتی مانند :
اوش(حالا،اینک) ،کندو (خود)،گرده ک(حجله عروس)،قوتلو (مبارک)، آییدور (مـیگوید)،قاتی (قوی)، و غیره دیده مـیشود کـه در ترکی معاصر متروک است.
همچنین بـه لغاتی برمـیخوریم کـه با تغییرات فونـه تیک تلفظ آنـها تغییر یـافته است.مثلا ییل(سال)،یوره گ(دل)،اول(او)،توردی(برخاست و ایستاد)،داتلو(شیرین و با مزه)دوتدیلر(گرفتند)،قامو(همـه) کـه امروزه بـه ترتیب"ایل،اوره ک،او،دوردی،دادلی،توتدولار و هامـی" گفته مـیشود.
http://yeni.persianblog.com
یئرسیز اولمایـان بیر شعیر!!! (کسمنلی نین دویغولو و آنلاملا دولو بیر شعری):
بهانـهسيز گئت
گئتمك ايستهييرسن بهانـهسيز گئت
اوياتما مورگولو شيرين خاطيرهلري
سسين همان سسدير باخيشين اوگئي
گئديرسن سسينده ياد اولسون باري!
من سنين عشقينده آيا اولدوزا
اوركدن ديلكدن چاتماق ايستهرم
مين- مين سعادتي بويونباغي تك
سنين بوينونا آسماق ايستهرم
ياشاييم يوز ايلده ميليوندا مينده
حياتيم بيتهجك همان او گونده
بيليرسن گؤزلرين درينليگينده
بوغولماق ايستهرم باتماق ايستهرم
يوللار تك دؤشـهنيم آياقلارينا
سنـه يالواريممي بو مومكون دئييل!
قويمارام قلبيم تك ووقاريم سينا
آلچاليب ياشاماق عؤمور گون دئييل!
دئميرهم سن اوجا بير داغسان اگيل
دئميرهم علاجيم قاليبدير سنـه
نـه سنده محبت قارا پول دئييل
نـه من ديلنچييم ال آچيم سنـه
گئتمك ايسهييرسن نـه دانيش نـه دين
يوخ اول اوزاقلار تك دوماندا چنده
نـهييمي سئوميشدين دييه بيلمـهدين
ايندي ايسه مين عيب گؤرورسن منده!
شعر:
نصرت كسمنلي http://www.yalniz-atila.blogfa.com
[بیز تورکیز متن شعر ترکی مکده گوته]
نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Wed, 04 Jul 2018 05:22:00 +0000